جدول جو
جدول جو

معنی خر گردون - جستجوی لغت در جدول جو

خر گردون
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیر گردون
تصویر شیر گردون
در علم نجوم برج اسد یا آفتاب، شیر آسمان، شیر فلک، شیر سپهر، شیر چرخ، شیر مرغزار فلک
فرهنگ فارسی عمید
(چَ خِ گَ)
چرخ. گردون. چرخ گردان. چرخ گردنده. چرخ دوار. کنایه از آسمان و فلک:
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چونست و آن چون.
باباطاهر.
رجوع به چرخ شود
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ دَ)
کسی را احمق فرض کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(رِ گَ)
کنایه از آفتاب است. (برهان). خورشید. (ناظم الاطباء) ، کنایه از آفت و حوادث آسمانی نیز باشد. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، بعضی گویند عطارد است. (برهان). عطارد. (ناظم الاطباء). ستارۀ تیر. دبیرفلک:
تیر گردون همه انواع فضائل دارد
لیک در ملک طرب کامروا ناهید است.
ابن یمین.
رجوع به تیر (عطارد) شود
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
خر کردن کسی، با تملق او را فریفتن. (یادداشت بخط مؤلف).
- امثال:
خرش کن بارش کن. (از امثال و حکم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(خَ گَ دَ)
گردن کلفت. صاحب گردنی سخت و سطبر. ستبرگردن. زفت گردن. با گردنی سخت سطبر. با گردنی سخت قطور نه بوجه. (یادداشت بخط مؤلف). ارقب. رقبانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خر گردن
تصویر خر گردن
گردن کلفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خر کردن
تصویر خر کردن
با تملق او را فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خر کردن
تصویر خر کردن
((خَ. کَ دَ))
فریب دادن، فریفتن
فرهنگ فارسی معین
فریفتن، گول زدن، خام کردن، شیرین زبانی کردن، مداهنه کردن، چاپلوسی کردن، تملق گفتن (به منظور سوء استفاده یا فریفتن)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان خرم آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی