چرخ. گردون. چرخ گردان. چرخ گردنده. چرخ دوار. کنایه از آسمان و فلک: اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چونست و آن چون. باباطاهر. رجوع به چرخ شود
چرخ. گردون. چرخ گردان. چرخ گردنده. چرخ دوار. کنایه از آسمان و فلک: اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چونست و آن چون. باباطاهر. رجوع به چرخ شود
کنایه از آفتاب است. (برهان). خورشید. (ناظم الاطباء) ، کنایه از آفت و حوادث آسمانی نیز باشد. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، بعضی گویند عطارد است. (برهان). عطارد. (ناظم الاطباء). ستارۀ تیر. دبیرفلک: تیر گردون همه انواع فضائل دارد لیک در ملک طرب کامروا ناهید است. ابن یمین. رجوع به تیر (عطارد) شود
کنایه از آفتاب است. (برهان). خورشید. (ناظم الاطباء) ، کنایه از آفت و حوادث آسمانی نیز باشد. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، بعضی گویند عطارد است. (برهان). عطارد. (ناظم الاطباء). ستارۀ تیر. دبیرفلک: تیر گردون همه انواع فضائل دارد لیک در ملک طرب کامروا ناهید است. ابن یمین. رجوع به تیر (عطارد) شود